ازسایت مادیدن فرمایید

نویسنده /هادی پورمرتضی و علیرضا رجایی

ازسایت مادیدن فرمایید

نویسنده /هادی پورمرتضی و علیرضا رجایی

روز مادر و روز زن رو به همه مادرها و زنان دلسوز و مهربون دنیا تبریک میگم و آرزوی طول عمر براشون دارم .

 

داند من هستم
  
 برای کسی که به اندازه دنیا دوستش دارم
 
تیر 1386
ش ی د س چ پ ج
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          
 
آرشیو
 
یکشنبه 17 تیر ماه سال 1386
زن

من هم می‌توانستم
مثل تمام زنان
آینه‌بازی کنم
می‌توانستم قهوه‌ام را در گرمای تخت‌خوابم
جرعه‌جرعه بنوشم
و وراجی‌هایم را از پشت تلفن پی بگیرم
بی آنکه از روزها و ساعت‌ها
خبری داشته باشم.
می توانستم آرایش کنم
سرمه بکشم
دل‌ربایی کنم
و زیر آفتاب برنزه شوم
و روی امواج مثل پری دریایی برقصم
می‌توانستم خود را به شکل فیروزه و یاقوت درآورم
و مثل ملکه‌ها بخرامم
می‌توانستم
کاری نکنم
چیزی نخوانم و ننویسم
و تنها با نورها و لباس‌ها و سفرها سرگرم باشم
می‌توانستم
شورش نکنم
خشمگین نشوم
با فاجعه ها مخالفت نکنم
و در برابر رنج‌ها فریاد نزنم
می‌توانستن اشک را ببلعم
سرکوب شدن را ببلعم
و مثل همه‌ی زندانی‌ها با زندان کنار بیایم
من می‌توانستم
سوالات تاریخ را نشنیده بگیرم
و از عذاب وجدان فرار کنم
من می‌توانستم
آه همه‌ی غمگینان را
فریاد همه‌ی سرکوب‌شدگان را
و انقلاب هزاران مرده را ندیده بگیرم
اما من به همه‌ی این قوانین زنانه خیانت کردم
و راه کلمات را برگزیدم.

« سعاد الصباح»


 
شنبه 16 تیر ماه سال 1386
نامه

نامه اول تاریخ ندارد.

خط خودش است . اسکن و به آدرسم میل شده. یک ماه بی خبر بودم .

مریم ناز من سلام

نمیتونم زیاد برات بنویسم، فقط این را بدان مدت 15 روز است زندان هستم. من با یک پیرمرد تصادف کردم و متاسفانه آن پیرمرد فوت کرده.حالا من علی رغم زخمی شدن قسمتی از بدنم در زندان بسر می برم . این یادداشت را یکی از دوستانم برایت ارسال خواهد کرد. بعدا بیشتر از حال خودم خبر دارت خواهم کرد. فقط این را بدان در این سلول و حبس باز هم به یادتم ، میترسم فراموشم کرده باشی.

دوستت دارم .

امضا

 بعدا برایت می نویسم

 

 

نامه دوم تاریخ دارد.

 باز هم خط خودش است. خیلی بد خط نوشته ، تقصیر زندان است. دلم هم برایش تنگ شده.

محبوبم سلام

در این لحظات خسته کننده و دردآور، در این ساعتهای تنبل و دیر گذر،و در این وای حسرت گناهکاران که آه های سردشان نشان از نبود آزادی و دوری از عزیزان است، این یاد توست که آرامبخش این دل  و روح خسته من است.

امروز پنج شنبه 14 ژوئن 2007 ، در این گرمای بعد از ظهر روی تختم دراز کشیدم و برای تو می نویسم. فردا قرار است به ملاقات بیایند و این نامه را همان دوستم برایت ارسال خواهد کرد.

در این شرایط که کار آدم شده خوردن و خوابیدن و فکر کردن و به جز آسمان حیاط  زندان جایی دیده نمی  شود. یاد دوری عزیزان دل هر زندانی را به درد می اورد.

قرار است پدرم یک شنبه بیاید اینجا تا شاید بتواند شرایط آزادی من را فراهم کند. دلم را خوش کرده ام که به همین زودیها آزاد می شوم و می دانی اولین کاری که می کنم چیست ؟ با تو تماس میگیرم.

مریمم

باور کن وقتی من آن پیرمرد را دیدم سعی کردم فرمان را کنار بکشم ولی با تمام تلاشم باز به او برخورد کردم و متاسفانه این اتفاق افتاد.

دیوانه وار منتظر خواندن نوشته هایت هستم.

دوستت دارم اندازه خدا.هر شب و روز یاد تو آرامبخش این دل خسته من است.

دوستت دارم اهوی زیبای من

 

امروز

شنبه 7 جولای 2007

من منتظر باز گشت او هستم .

دلم برایش تنگ شده.


 
چهارشنبه 6 تیر ماه سال 1386
ایمان

مانده بودم چه چیزی را گم کرده ام؟ که چنین پریشان و آشفته ام . به دنبال حقیقتی بودم که مدتهاست آرامش را از من ربوده بود. هر کجایی که فکرش را کنید جستجو کردم.

دیشب از این همه جستجو خسته و ملول به آسمان زل زده بودم. باران می بارید . حسی میان دلهره و آرامش داشتم. عجیب است نه؟ لحظه ای آرام باشی و ثانیه ای بعد آشفته .

عشق من به باران ابدی است. با تمام خاطرات بدی که از یک روز بارانی دارم.

ناگهان بغضی که این روزها به شدت عذابم می داد و نفس کشیدن را برایم مشکل کرده بود، ترکید.

از خودم بیزار شده بودم، بابت گمراهی که اسیرش بودم. به خاطر جهالتم و به خاطر حماقتم .  

در تمام این مدت من ایمانم را فراموش کرده بودم . ایمانی که یقین را به همراه خود می آورد.

بی شک این سرگشتگی و پریشانی ام در اثر نبود یقین و ایمان بود.

باید ایمان بیاورم.

ایمان به وجود قدرتی به نام خداوند که بیش از اندازه دوستم دارد.

به خویشتن خویش.

به اینکه باید زندگی را ببلعم در یک لقمه.

به اینکه هر اتفاقی که می افتد مرا به موفقیت نزدیکتر می کند.

به اینکه بی شک آینده برای من خواهد بود.

ایمان بیاورم به صداقت باران، به زیبایی آسمان و به پاکی همه خوبیها.

ایمان بیاورم به بودن، بودن برای لذت بردن.

ایمان بیاورم به اینکه کامل هستم .

 

الفبای سرخ

یکشنبه 17 تیر ماه سال 1386
یادبود سرخ برای 18 تیر

پاسداشت ۱۸ تیر و زندانیان سیاسی و دانشجویی  

پیشکش به پاس دارندگان آموزه های ستیز در عین نتوانستن، ماندن و سرفراز زیستن.

خاک پای همهشما:

                           نصور نقی پور

 

یــادمــان هیـجــده تیــــــــر

 فرصتی تا ما شدن

هجده تیر رفت و هنوز و همچنان در حسرت آن فرصت بر باد رفته میسوزیم. زخم برداشتگان آن سه روز آتشین تنها مانندند و هر کس از راه رسید آبی بر این آتش ریخت.

خاموش ماندیم و دیگر هیچ صدایی آوازگر خوان دیگری از عصیان نشد.